زمیندار آلمانی به نام هاینریش وون تونن در سال ۱۸۲۶ نظریه جانمایی را پیشنهاد میکند و میگوید که محصولات حجیم و سنگین و نیز کالاهای فاسد شدنی در املاک بسیار نزدیک به شهر کشت شوند هرچقدر که از شهر دور میشویم کالاهایی که حملشان ارزانتر تمام میشود کشت شوند و نهایتاً به منطقه دامداری میرسیم که از همه نسبتبه شهر دورتر از جنبه دیگر این تئوری این است که هرچه از شهر دور میشوید قیمت زمینها کم میشود و هر چه به بازار وسط شهر نزدیکتر باشیم و بعد زمینههای افزایش مییابد.
آلفرد وبر نیز در سال هزار و نهصد و بیست و نه تئوری مکانیابی صنعتی را ارائه کرد او میگفت که تولیدکنندگان یا باید نزدیک به مکانی مستقر شویم که خوراک تولیدشان در آن یافت میشود یا نزدیک بازار مصرف در حالت اول صنعت مواد گرا است و در حالت دوم بازار گرا او گفت که بهترین مکان برای تولیدکننده جایی است که هزینه ترابری وی کمینه شود وی گفت مکان بهینه بسته به نوع مواد و فرآورده تمامشده دارد اگر مواد خامی در فرآیند تولید از هجو و وزنش بهنحو محسوسی کم شود آنگاه صرف در این است که نزدیک محل استحصال مواد باشد و از ذوبآهن مثالی زد و گفت سنگآهن سنگین و حجیم است و هزینه حملش بسیار زیاد ضمنا در اثر ذوب سنگآهن از وزن و حجم آن بسیار کاسته میشود بنابراین برای کارخانههای ذوبآهن صرف در این است که نزدیک معدن سنگآهن باشد و توصیف بیشتر نظریه خود وبر ما معادن و مواد خام را به چند دسته تقسیم کرد :
مواد فراوان و همهجا در دسترس : مانند هوا که همهجا هست و نیازی به حمل ندارد.
مواد خام محلی: مثل زغال سنگ
مواد خام خالص: مانند قطعات خودرو
مواد خام ناخالص : مانند سوخت
با پیشرفت اقتصادی هزینههای حمل کاهش یافتند کرایه حمل یک کانتینر بیست فوت از اروپا به ایران درحالحاضر نصف شدهاست بنابراین نظریه وبر که مبتنی بر کمینه کردن هزینه حمل مواد بود اینک میتوان گفت کمی اثر خود را ازدستداده است از سوی دیگر تئوری وبر تنها به هزینه ترابری نهادههای تولید استوار بودهاند که هزینههای ثابت و متغیر خود تولید بسیار مهم هستند مانند هزینه منابع انسانی و کارگر که از هزینههای اصلی تولید هستند همچنین هزینه زمین نیز بههمین صورت است.
منبع:
لجستیک بین الملل، داگلاس لانگ